فاطی رو توی استانبول دیدم. همسر دوست همسفرم بود. یک شب ما رو به خونه شون دعوت کردن و شوهرش گفت فاطی فال های قهوه ی نابی میگیرد. شاید برای یک فیزیکدان درست حسابی فال خزعبلاتی بیش نباشد اما برای یه نیمچه فیزیکدان مثل من جالب بود. قهوه ی غلیظ فاطی رو سر کشیدم، و روی نعلبکی گذاشتم و برگرداندم. فاطی فنجان را در دست راستش گرفت و شروع کرد به برانداز کردن اون. بعد از چند دقیقه به حرف اومد. به همسفرم اشاره کرد و گفت: امسال دو تا سفر دیگه با هم دارید، یکی کوتاه و فاطی ,قهوه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دو سوته خرید کن تحویل بگیر مشاوره حقوقی وکیل دات کام دانلود فایل تحقیق مقاله نرم افزار کتاب برنامه مرجعی برای سوالات متداول شما هر چی که بخوای املاک آنلاین خبر جدید